سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 512

1. همه چشمیم تا برون آیی

2. همه گوشیم تا چه فرمایی

3. تو نه آن صورتی که بی رویت

4. متصور شود شکیبایی

5. من ز دست تو خویشتن بکشم

6. تا تو دستم به خون نیالایی

7. گفته بودی قیامتم بینند

8. این گروهی محب سودایی

9. وین چنین روی دلستان که تو راست

10. خود قیامت بود که بنمایی

11. ما تماشاکنان کوته دست

12. تو درخت بلندبالایی

13. سر ما و آستان خدمت تو

14. گر برانی و گر ببخشایی

15. جان به شکرانه دادن از من خواه

16. گر به انصاف با میان آیی

17. عقل باید که با صلابت عشق

18. نکند پنجه توانایی

19. تو چه دانی که بر تو نگذشته‌ست

20. شب هجران و روز تنهایی

21. روشنت گردد این حدیث چو روز

22. گر چو سعدی شبی بپیمایی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صد غنچهٔ دل از نفس ما شکفته شد
* هر جا که چون نسیم سحر پا گذاشتیم
شعر کامل
رهی معیری
* گر شمع را ز شعله رهائی است آرزو
* آتش چرا به خرمن پروانه میزند
شعر کامل
پروین اعتصامی
* صدف وار گوهرشناسان راز
* دهان جز به لؤلؤ نکردند باز
شعر کامل
سعدی