سعدی_گلستانباب اول - در سيرت پادشاهان (فهرست)

حکایت (38)

گروهی حکما به حضرت کسری به مصلحتی در سخن همیگفتند و ابوزرجمهر که مهتر ایشان بود خاموش. گفتند: چرا با ما در این بحث سخن نگوئی؟

گفت: حکیمان بر مثال اطبااند و طبیب دارو ندهد جز سقیم را. پس چون بینم که رای شما بر صوابست مرا بر سر آن سخن گفتن حکمت نباشد

1. چو کاری بی فضول من برآید

2. مرا در وی سخن گفتن نشاید

3. وگر بینم که نابینا و چاهست

4. اگر خاموش بنشینم گناهست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می نماید تلخی بادام آخر خویش را
* گرچه شیرین کار او را در شکر پنهان کند
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر آلوده درمان نسازی درد را صائب
* ز بیماری همان بیمار داری می شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* رونق عهد شباب است دگر بستان را
* می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را
شعر کامل
حافظ