سعدی_گلستانباب سوم - در فضيلت قناعت (فهرست)

حکایت (11)

یکی از علما خورنده بسیار داشت و کفاف اندک. با یکی از بزرگان که حسن ظنی بلیغ داشت در حق او. بگفت: روی از توقع او در هم کشید و تعرض سئوال از اهل ادب در نظرش قبیح آمد

1. ز بخت روی ترش کرده، پیش یار عزیز

2. مرو که عیش برو نیز تلخ گردانی

3. به حاجتی که روی، تازه روی و خندان رو

4. فرو نبندد کارگشاده پیشانی

آورده اند که اندکی در وظیفه او زیادت کرد و بسیاری از ارادت کم. دانشمند چون پس از چند روز مودت معهود برقرار ندید گفت:

5. بئس المطاعم حین الذل یکسبها

6. القدر منتصب و القدر محفوض

7. نانم افزود و آبرویم کاست

8. بینوائی به از مذلت خواست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
* وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
شعر کامل
حافظ
* از تو ای دوست نگسلم پیوند
* ور به تیغم برند بند از بند
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* دم مرگ چون آتش هولناک
* ندارد ز برنا و فرتوت باک
شعر کامل
فردوسی