سعدی_گلستانباب پنجم - در عشق و جواني (فهرست)

حکایت (11)

یکی را پرسیدند از مستعربان ماتقول فی المرد. گفت: لا خیر فیهم مادام احدهم لطیفا یتخاشن فاذا خشن یتلاطف یعنی چندانکه خوب و لطیفست درشتی کند و سختی. و چون سخت و درشت شد تلطف کند و دوستی نماید

1. امرد آنگه که خوب و شیرینست

2. تلخ گفتار و تندخوی بود

3. چون بریش آمد و بلعنت شد

4. مردم آمیز و مهرجوی بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما
* تا مدعی بمیرد از جان فشانی ما
شعر کامل
فروغی بسطامی
* الا تا در مه بهمن بود در خانه‌ها آبی
* الا تا در مه نیسان بود در دشتها سوسن
شعر کامل
امیر معزی
* ز افسون و از جادوی برتری
* جهاندار و بر داوران داوری
شعر کامل
فردوسی