سعدی_مواعظغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2

1. ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را

2. اختیار آنست کو قسمت کند درویش را

3. آنکه مکنت بیش از آن خواهد که قسمت کرده‌اند

4. گو طمع کم کن که زحمت بیش باشد بیش را

5. خمر دنیا با خمار و گل به خار آمیختست

6. نوش می‌خواهی هلا! گر پای داری نیش را

7. ای که خواب آلوده واپس مانده‌ای از کاروان

8. جهد کن تا بازیابی همرهان خویش را

9. در تو آن مردی نمی‌بینم که کافر بشکنی

10. بشکن ار مردی هوای نفس کافرکیش را

11. آنکه از خواب اندر آید مردم نادان که مرد

12. چون شبان آنگه که گرگ افکنده باشد میش را

13. خویشتن را خیرخواهی خیرخواه خلق باش

14. زانکه هرگز بد نباشد نفس نیک‌اندیش را

15. آدمیت رحم بر بیچارگان آوردنست

16. کادمی را تن بلرزد چون ببیند ریش را

17. راستی کردند و فرمودند مردان خدای

18. ای فقیه اول نصیحت گوی نفس خویش را

19. آنچه نفس خویش را خواهی حرامت سعدیا

20. گر نخواهی همچنان بیگانه را و خویش را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین
* به چین زلف تو آید به بتگری آموخت
شعر کامل
سعدی
* کی توانستی ز شور عندلیبان خواب کرد؟
* از شکوفه گر نبودی پنبه در گوش بهار
شعر کامل
صائب تبریزی
* تو از خون چندین سر نامدار
* ز بهر فزونی درختی مکار
شعر کامل
فردوسی