سعدی_مواعظغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 25

1. اگر خدای نباشد ز بنده‌ای خشنود

2. شفاعت همه پیغمبران ندارد سود

3. قضای کن فیکونست حکم بار خدای

4. بدین سخن سخنی در نمی‌توان افزود

5. نه زنگ عاریتی بود بر دل فرعون

6. که صیقل ید بیضا سیاهیش نزدود

7. بخواند و راه ندادش کجا رود بدبخت؟

8. ببست دیدهٔ مسکین و دیدنش فرمود

9. نصیب دوزخ اگر طلق بر خود انداید

10. چنان درو جهد آتش که چوب نفط اندود

11. قلم به طالع میمون و بخت بد رفتست

12. اگر تو خشمگنی ای پسر و گر خشنود

13. گنه نبود و عبادت نبود و بر سر خلق

14. نبشته بود که ناجیست و آن مأخوذ

15. مقدرست که از هر کسی چه فعل آید

16. درخت مقل نه خرما دهد نه شفتالود

17. به سعی ماشطه اصلاح زشت نتوان کرد

18. چنانکه شاهدی از روی خوب نتوان سود

19. سیاه زنگی هرگز شود سپید به آب؟

20. سپید رومی هرگز شود سیاه به دود؟

21. سعادتی که نباشد طمع مکن سعدی

22. که چون نکاشته باشند مشکلست درود

23. قلم به آمدنی رفت اگر رضا به قضا

24. دهی وگر ندهی بودنی بخواهد بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خروشید و جوشید و برکند خاک
* ز نعلش زمین شد همه چاک چاک
شعر کامل
فردوسی
* رقیب گفت برین در چه می‌کنی شب و روز؟
* چه می‌کنم؟ دل گم کرده باز می‌جویم
شعر کامل
سعدی
* تا طبیعت زعفران را رنگ اعدای تو دید
* مایهٔ شادی جدا کرد از مزاج زعفران
شعر کامل
سنایی