سعدی_مواعظغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 36

1. گر مرا دنیا نباشد خاکدانی گو مباش

2. باز عالی همتم، زاغ آشیانی گو مباش

3. بز نیم در آخور قسمت، گیاهی گو مرو

4. سگ نیم بر خوانچهٔ رزق استخوانی گو مباش

5. گر همه کامم برآید نیم نانی خورده گیر

6. ور جهان بر من سرآید نیم جانی گو مباش

7. من سگ اصحاب کهفم بر در مردان مقیم

8. گرد هر در می‌نگردم استخوانی گو مباش

9. چون طمع یکسو نهادم پایمردی گو مخیز

10. چون زبان اندر کشیدم ترجمانی گو مباش

11. وه که آتش در جهان زد عشق شورانگیز من

12. چون من اندر آتش افتادم جهانی گو مباش

13. در معنی منتظم در ریسمان صورتست

14. نی چو سوزن تنگ چشمم ریسمانی گو مباش

15. در بن دیوار درویشی چه خوابت می‌برد

16. سر بنه بر بام دولت نردبانی گو مباش

17. گر به دوزخ در بمانم خاکساری گو بسوز

18. ور بهشت اندر نیابم بوستانی گو مباش

19. من چیم در باغ ریحان، خشک برگی، گو بریز

20. من کیم در باغ سلطان، پاسبانی، گو مباش

21. سعدیا درگاه عزت را چه می‌باید سجود

22. گرد خاک آلوده‌ای بر آستانی گو مباش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مشکل که رود داغت هرگز ز دل چاکم
* تا لاله مگر روزی سر برزند از خاکم
شعر کامل
هلالی جغتایی
* بال پروانه اگر پاس ادب را می داشت
* شمع پیراهن فانوس چرا می پوشید؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* هر کرا اسرار کار آموختند
* مهر کردند و دهانش دوختند
شعر کامل
مولوی