سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 10

1. ای که روی تو، بهشت دل و جان است مرا!

2. ای که وصل تو مراد دل و جان است، مرا!

3. چون مراد دل و جانم، تویی از هردو جهان

4. از تو دل برنکنم، تا دل و جان است مرا

5. می‌برم نام تو و از تو نشان می‌جویم

6. در ره عشق تو تا، نام و نشان است مرا

7. دم ز مهر تو زنم، تا ز حیاتم باقی است

8. وصف حسن تو کنم، تا که زبان است مرا

9. من نه آنم که بخود، از تو بگردانم روی

10. می‌کشم جور تو تا، تاب و توان است مرا

11. گرچه از چشم نهانی تو، خیال رخ تو

12. روز و شب، مونس و پیدا و نهان است مرا

13. تو ز من فارغ و آسوده و هر شب تا روز

14. بر سر کوی تو، فریاد و فغان است مرا

15. زانده شوق تو و محنت هجر تو مپرس

16. که دل غمزده جانا، به چه سان است مرا

17. دیده تا، قامت چون سرو روان تو بدید

18. همه خون جگر از، دیده روان است مرا

19. می‌کند رنگ رخم، از دل پر زار بیان

20. خود درین حال، چه حاجت به بیان است مرا؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* الا تا در مه بهمن بود در خانه‌ها آبی
* الا تا در مه نیسان بود در دشتها سوسن
شعر کامل
امیر معزی
* ز راه نسبت هر روح با روح
* دری از آشنایی هست مفتوح
شعر کامل
وحشی بافقی
* هر غمی را فرجی هست ولیکن ترسم
* پیش از آنم بکشد زهر که تریاق آید
شعر کامل
سعدی