سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 160

1. چو زلف آن را که سودای تو باشد

2. سرش باید که در پای تو باشد

3. برون کردم ز دل جان را که جان را

4. نمی‌زیبد که بر جای تو باشد

5. خوشا آن دل که بیمار تو گردد

6. دلی را جو که جویای تو باشد

7. دل گم گشته‌ام را گر بجویی

8. در آن زلف سمن سای تو باشد

9. اگر چه حسن گل صد روی دارد

10. کجا چون روی زیبای تو باشد؟

11. نگنجد هیچ دیگر در دل آن را

12. که در خاطر تمنای تو باشد

13. اگر چه سرو دلجویی کند عرض

14. کجا چون قد رعنای تو باشد؟

15. سرو سرمایه‌ای دارد همه کس

16. مرا سرمایه سودای تو باشد

17. بسوزد سنگ بر من، گر نسوزد

18. دل چون سنگ خارای تو باشد

19. من بیدل کجا پنهان کنم دل؟

20. که آن ایمن زیغمای تو باشد

21. من مسکین کدامین گوشه گیریم؟

22. که آن خالی ز غوغای تو باشد

23. جهان هر لحظه سلمان را که در گوش

24. کند دری ز دریای تو باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سخن چون برابر شود با خرد
* روان سراینده رامش برد
شعر کامل
فردوسی
* ازگریه چشم هرکه چو بادام شد سفید
* نظاره بنفشه خطان است چاره اش
شعر کامل
صائب تبریزی
* گل سوری که عروس چمنش می‌خوانند
* گو بده باده درین حجله که سورست اینجا
شعر کامل
خواجوی کرمانی