سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 20

1. بی‌گل رویت ندارد، رونقی بستان ما

2. بی حضورت، هیچ نوری نیست، در ایوان ما

3. گر بسامان سر کویش رسی ای باد صبح

4. عرضه داری شرح حال بی سرو سامان ما

5. در دل ما، خار غم بشکست و در دل غم، بماند

6. چیست یاران، چاره غمهای بی‌پایان ما؟

7. دوستان، گویند دل را صبر فرمایید صبر

8. چون کنیم ای دوستان، دل نیست در فرمان ما؟

9. در فراقش نیست یا رب زندگانی را سبب

10. سخت رویی فلک یا سستی پیمان ما

11. در فراق دوست، دل، خون گشت و خواهد شد بباد

12. دوستان بهر خدا جان شما و جان ما

13. در فراقش، بعد چندین شب، شبی خواهم ربود

14. می‌شنیدم در شکر خواب از لب سلطان ما

15. بار هجر ما، که کوه، از بردن او عاجز است

16. چون تحمل می‌کند گویی دل سلمان ما؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زین ضرورت گیج و دیوانه شدم
* لیک در باطن همانم که بدم
شعر کامل
مولوی
* منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
* که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
شعر کامل
حافظ
* هر آن کس را که در خاطر ز عشق دلبری باریست
* سپندی گو بر آتش نه که دارد کار و باری خوش
شعر کامل
حافظ