سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 230

1. وصلت به جان خریدن، سهل است، اگر برآید

2. جان می‌دهم درین پی باشد مگر برآید

3. در کار بینوایان، گر یک نظر گماری

4. کار من و چو صد من، زان یک نظر برآید

5. در جان هر که گیرد، از سوز عشق آتش

6. با سوختن چو شمعش، اول ز سر برآید

7. آتش فتاد در من، هان روشنایی از من

8. از من نعوذ بالله، دودی اگر برآید

9. ما خاک آستانت، دانیم و بس که ما را

10. کاری اگر برآید، زین رهگذر برآید

11. در صبر کوش سلمان کین کار عشق جانان

12. کار دلست و هرگز کی بی جگر برآید

13. نومید تا نگردی زین درگه گر امیدت

14. این بار بر نیاید بار دگر برآید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از تو نوشت و داد دل آرمیده را
* غم نامه های شسته و صد ره دریده را
شعر کامل
عرفی شیرازی
* در ماهتاب دوش خرامان همی شدی
* ماهت بدید و چادر شب پیش رو گرفت
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
* جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
شعر کامل
سعدی