لینک اشتراک گذاری
کپی شد
سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 232

1. مرا که نقش خیال تو در درون آید

2. عجب مدار ز اشکم که لاله گون آید

3. وثاق توست درونم، نمی‌دهد دل بار

4. که جز خیال تو غیری اندرون آید

5. کسی به بوی وصال تو تازه دارد جان

6. که همچو گل ز هوایت ز خود برون آید

7. هزا نقش به دستان برآورم هر دم

8. بدان هوس که نگارم بدست چون آید

9. ز غصه شد جگرم خون چو مشک و می‌ترسم

10. که گر نفس زنم از غصه بوی خون آید

11. شب است و بادیه و باد و من چنین گمره

12. مگر سعادتی از غیب رهنمون آید

13. قبول خاک کف پایت افتد ار سر من

14. به خاک پای تو کز دوش سر نگون آید

15. حدیث زلف چو زنجیرت ارکند سلمان

16. به هیچ در سخنی کز سر جنون آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
* نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
شعر کامل
سنایی
* گر دعای دردمندان مستجاب است ای حبیب
* از خدا هرگز نخواهم خواست جز مرگ رقیب
شعر کامل
هلالی جغتایی
* دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد
* رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد
شعر کامل
مولوی