سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3

1. ز شراب لعل نوشین من رند بی نوا را

2. مددی که چشم مستت به خمار کشت ما را

3. ز وجود خود ملولم قدحی بیار ساقی

4. برهان مرا زمانی ز خودی خود خدا را

5. بخدا که خون رز را به دو عالم ار فروشیم

6. بخریم هر دو عالم بدهیم خون بهارا

7. پسرا ز ره ببردی به نوای نی دل من

8. به سرت که بار دیگر بسرا همین نوا را

9. من از آن نیم که چون نی اگرم زنی بنالم

10. که نوازشی است هر دم زدن تو بینوا را

11. دل من به یارب آمد ز شکنج بند زلفت

12. مشکن که در دل شب اثری بود دعا را

13. طرف عذار گلگون ز نقاب زلف مشکین

14. بنمای تا ملامت نکنند مبتلا را

15. همه شب خیال رویت گذرد به چشم سلمان

16. که خیال دوست داند شب تیره آشنا را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پند پیرانه دهد واعظ شهرم لیکن
* من نه آنم که دگر پند کسی بپذیرم
شعر کامل
حافظ
* خبر ز تلخی آب بقا کسی دارد
* که همچو خضر گرفتار عمر جاویدست
شعر کامل
صائب تبریزی
* گرت هواست که با خضر همنشین باشی
* نهان ز چشم سکندر چو آب حیوان باش
شعر کامل
حافظ