سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 331

1. ای سر سودای من رفته در سودای تو

2. باد سر تا پای من برخی ز سر تا پای تو

3. گر سر من رفت در سودای عشقت گو: برو

4. بر سرم پاینده بادا سایه بالای تو

5. جای سروت در میان جویبار چشم ماست

6. گرچه ماییم از میان جان و دل جویای تو

7. گر نبینم مردم چشم جهان بین را رواست

8. خود کسی را کی توانم دید من بر جای تو

9. سرو لافی می‌زند یعنی که بالای توام

10. سرو بی‌برگی است باری تا تو بود بالای تو

11. چشم ترکت ترکتاز و حاجبش پیشانی است

12. چون در آید کس به چشم تنگ ترک آسای تو

13. رای من جز بندگی سرو آزاد تو نیست

14. بس بلند افتاد سلمان راستی رارای تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ارزن اندر آسیا سالم‌تر است از من که هست
* بار عشق او چو کوه و جسم زار من چو کاه
شعر کامل
محتشم کاشانی
* می‌نماید عکس می در رنگ روی مه وشت
* همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب
شعر کامل
حافظ
* آدمی مخفیست در زیر زبان
* این زبان پرده‌ست بر درگاه جان
شعر کامل
مولوی