سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 334

1. بیمار و بر افتاد نفس دوش سحرگه

2. پیغام تو آورد صبا سلمه الله

3. چون خاک رهم بود قراری و سکونی

4. باد آمد و بر بوی توام می‌برد از ره

5. باد سحر از بوی تو بخشید مرا جان

6. بادم به فدای قدم باد سحرگه

7. ای خیل خیالت سر زلفت به شبیخون

8. هر نیم شبی بر سر من تاخته ناگه

9. از شرم عذار تو برآورده عرق گل

10. وز فکر جمال تو فرو رفته به خود مه

11. بگریست به خون جگر و زار بنالید

12. در نامه چو شد خامه ز حال دلم آگه

13. حال من شوریده چه محتاج بیان است

14. رنگ رخ من بین که بیانی است موجه

15. از خاک رهم خوارتر افتاده ه کویت

16. سلمان نه فتاده است که بر خیزد ازین ره


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بشنو این نی چون شکایت می‌کند
* از جداییها حکایت می‌کند
شعر کامل
مولوی
* آنکه پای از سر نخوت ننهادی بر خاک
* عاقبت خاک شد و خلق به او می‌گذرند
شعر کامل
سعدی
* شکر این تلخ نگاهان به چه عنوان گویم؟
* که به من شهد ز پیمانه حنظل دادند
شعر کامل
صائب تبریزی