سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 367

1. ای مه برا شبی خوش، ناز و عتاب تا کی؟

2. وی گل نقاب بگشا، شرم و حجاب تا کی؟

3. ماییم تشنه و تو عین الحیات مایی

4. همچون سراب ما را دادن فریب تا کی؟

5. دل خواست از تو چیزی، فرموده‌ای که صبری

6. جانم رسید بر لب، صبر و شکیب تا کی؟

7. ای شهسوار خوبان، یکدم به من فرود آی

8. بردن عنان ز دستم، پا در رکاب تا کی؟

9. در جست و جوی وصلت، ما را چو آب و آتش

10. گه بر فراز رفتن، گه در نشیب تا کی؟

11. خواهند باز دیدن، یک روز هم حسابی

12. از بیدلان ستاندن، دل بیحساب تا کی؟

13. خوفم مده که سلمان، در غم تو را بسوزم

14. پروانه را ز آتش، دادن نهیب تا کی؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شکایتی که ز زلف دراز اوست مرا
* به گفتن و به شنیدن نمی شود آخر
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای آشنا که گریه کنان پند می دهی
* آب از برون مریز که آتش به جان گرفت
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* گل همی گفت ترا نیست بر من قیمت
* سرو می‌گفت ترا نیست بر من مقدار
شعر کامل
انوری