سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 44

1. از کوی مغان، نیم شبی، ناله نی، خاست

2. زاهد به خرابات مغان آمد و می‌، خواست

3. ما پیرو آن راهروانیم، که ما را

4. چون نی بنماید، به انگشت، ره راست

5. من کعبه و بتخانه نمی‌دانم و دانم

6. کانجا که تویی، کعبه ارباب دل، آنجاست

7. ای آنکه به فردا دهی امروز، مرا بیم!

8. رو، بیم کسی کن که امیدیش به فرداست

9. خواهیم که بر دیده ما، بگذرد آن سرو

10. تا خلق بدانند که او، بر طرف ماست

11. بنشست غمت در دل من تنگ و ندانم

12. با ما چنین تنگ نشینی، ز کجا خواست؟

13. بسیار مشو غره، بدین حسن دلاویز

14. کین حسن دلاویز تو را حسن من آراست

15. جمعیت حسنی، که سر زلف تو دارد

16. از جانب دلهای پراکنده شیداست

17. از عقد سر زلف و رقوم خط مشکین

18. حاصل غم عشق، آمد و باقی همه سوداست

19. عشق تو ز سلمان، دل و جان و خرد و هوش

20. بر بود کنون، مانده و مسکین‌ تن و تنهاست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز گرد سواران در آن پهن دشت
* زمین شش شد و آسمان گشت هشت
شعر کامل
فردوسی
* صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی
* ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
شعر کامل
حافظ
* رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
* گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
شعر کامل
حافظ