سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 54

1. چشم سر مست خوشت، فتنه هشیاران است

2. هر که شد مست می عشق تو، هشیار، آن است

3. در خرابات خیال تو خرد را ره، نیست

4. یعنی او نیز هم از زمره هشیاران است

5. دلم از مصطبه عشق تو، بویی بشنید

6. زان زمان باز مقیم در خماران است

7. عشق، باروی تو هر بوالهوسی، چون بازد؟

8. عشق، کاری است که آن، پیشه عیاران است

9. حال بیماری چشم تو و رنجوری من

10. داند ابروی تو کو بر سر بیماران، است

11. دارم آن سرکه سر اندر قدمت، اندازم

12. وین، خیالی است که اندر سر بسیاران است

13. شرح بیداری شبهای درازم که دهد

14. جز خیال تو، که او مونس بیداران است

15. در هوی و هوس سرو قدت، سلمان را

16. دیده، ابری است، که خون جگرش، باران است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو را من دوست می‌دارم خلاف هر که در عالم
* اگر طعنه است در عقلم اگر رخنه است در دینم
شعر کامل
سعدی
* به جز بنفشه نروید ز خاک پاکانی
* که از طپانچهٔ عشقت کبودرخسارند
شعر کامل
فروغی بسطامی
* دل منزل تست ورنه روزی صدبار
* در پیش تو چون سپند می‌سوختمی
شعر کامل
ابوسعید ابوالخیر