سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 57

1. فراق روی تو از شرح و بسط، بیرون است

2. زما مپرس، که حال درون دل، چون است

3. به خون نوشته‌ام، این نامه را که خواهی خواند

4. اگر چه دود درونم، نشسته در خون است

5. نکرد آتش شوق درون قلم ظاهر

6. مگر ز شوق قلم دود رفته بیرون است

7. نمی‌کنم سخن اشتیاق، کان تقدیر

8. ز طرف حرف و زحد عبارت، افزون است

9. بیا و قصه حالم بخوان، که بر رخ من

10. نوشته دیده، به خطی، چو در مکنون است

11. خیال روی تو دارم، مقام در چشمم

12. سرشک چشمم، از آن رو مقیم گلگون است

13. دل مقید سلمان، اسیر آن لیلی است

14. که در سلاسل زلفش، هزار مجنون است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می حرامست ولیکن تو بدین نرگس مست
* نگذاری که ز پیشت برود هشیاری
شعر کامل
سعدی
* در پرده حجاز بگو خوش ترانه‌ای
* من هدهدم صفیر سلیمانم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار
* گوشه تاج سلطنت می‌شکند گدای تو
شعر کامل
حافظ