سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 65

1. نه ز احوال دل بی‌خبرانت، خبری است

2. نه به سر وقت جگر سوختگانت، گذری است

3. گفته‌ای، باد صبا با تو بگوید، خبرم

4. این خبر پیش کسی گو، که شبش را سحری است

5. بر سرم آنچه ز تنها و فراقت، شبها

6. می‌رود با تو نگویم، که در آن دردسری است

7. نظر من همه با توست، اگر گه گاهی

8. نکنم دیده به سوی تو درآنم، نظری است

9. ای دل از منزل هستی، قدمی بیرون نه

10. به هوای سر کویش، که مبارک سفری است

11. هر که خاک کف پایت نکند، کحل بصر

12. اعتقاد همه آن است که او بی بصری است

13. تو برآنی که بود جز تو کسی سلمان را

14. او بر آن نیست که غیر از تو به عالم، دگری است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بر هر مژه خونی که مرا درتن بود
* چون دانهٔ نار بر سر سوزن بود
شعر کامل
انوری
* نرگس ز نشاط ماه فروردین
* بر دست نهاد ساغر زرین
شعر کامل
امیر معزی
* با کمال تو فلک یک نقطه است
* با وقار تو زمین یک خردل
شعر کامل
انوری