سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 70

1. باز جانم، هدف تیر کمان ابرویی است

2. که کمان غم عشقش، نه به هر بازویی است

3. دل من، تافته طره مشکین زلفی است

4. جانم آویخته سلسله گیسویی است

5. همه در طره و گیسو نتوان پیچیدن

6. کانچه من دیده‌ام از ملک جمالش، مویی است

7. هر زمان حسن تو را، جلوه و رویی دگر است

8. لاجرم در صفتش، هر سخنم را رویی است

9. می‌کنی ناز به ابروی و بلی، ناز، رسد

10. به همه روی، کسی را، که چنان ابرویی است

11. به تماشا، تو مپندار که در چشم من است

12. هر کجا برگ گلی تازه و تر برجویی است

13. اگر ای دل، به غم آباد بلایی برسی

14. خانه در کوی رضا جوی، که ایمن کویی است

15. اندرین راه، بلا نیست ملامت سلمان

16. وین بلا آمده بر جان تو از هر سویی است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر خواهی بگو تا آستین از دیده بردارم
* که مژگان مرا از گریه شاخ ارغوان بینی
شعر کامل
حزین لاهیجی
* دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را
* که مدتی ببریدند و بازپیوستند
شعر کامل
سعدی
* نشان مردمی در مردم عالم نمی یابم
* اگر دارد وجودی مردمی، مردم گیا دارد
شعر کامل
صائب تبریزی