سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 84

1. داغ سودای تو بر جان رهی تنها نیست

2. در جهان کیست، که شوریده این سودا نیست

3. هر که گوید، که منم، فارغ ازین غم، غلط است

4. هیچ کس نیست، که او غرقه، این، دریا نیست

5. ای که، منعم کنی، از عشق که فردایی هست

6. من برآنم، که شب عشق مرا فردا نیست

7. شب هجران ترا هست، به غایت اثری

8. صبح وصل است که هیچش اثری پیدا نیست

9. مردگان را، اثر مرحمتت، زنده کند

10. این نظر باد گران است، ترا با ما نیست

11. خبر من، که برد غیر صبا، بر در دوست

12. ای صبا، خیز تو را سلسله‌ای بر پا نیست

13. دل و دین کرده‌ای از ما طلب و این سهل است

14. مشکل این است که دین و دل ما بر جا نیست

15. آتش آب و دل دیده سلمان، دل تو

16. عاقبت نرم کند، سخت‌تر از خارا نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سخن به نزد سخندان ادا مکن حافظ
* که تحفه کس در و گوهر به بحر و کان نبرد
شعر کامل
حافظ
* بکوبید دهل‌ها و دگر هیچ مگویید
* چه جای دل و عقلست که جان نیز رمیده‌ست
شعر کامل
مولوی
* عکس خوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو
* در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است
شعر کامل
حافظ