سلمان ساوجیجمشید و خورشید (فهرست)

قسمت 88 - ستایش قیصر از دلاوری جمشید

1. فرستاد افسر و خورشید را خواند

2. بر خود چون مه خورشید بنشاند

3. حدیث صید گاه و شیر و جمشید

4. حکایت کرد یک یک پیش خورشید

5. بدو گفت این پسر خسرو نژادست

6. که خسرو سیرت و خسرو نهاد است

7. رخش آیینه آیین شاهی است

8. ز سر تا پا همه فر الهی است

9. مرا مرد هنر پرورد باید

10. ز شخص بی هنر کاری نیاید

11. کنون در کار شادی من حزینم

12. غمی در دل نمی آید جز اینم

13. عیار گوهرش کرچه درست است

14. ولی در کار من یکباره سست است

15. به هر بابی که کردم آزمایش

16. ندیدم یک سر مو زو گشایش

17. ز جاه و گوهر ارچه با نصیب است

18. ولی در کار چون تیغ خطیب است

19. تیغ خطیبش می شمارد

20. که قطعاً هیچ برایی ندارد

21. چو بشنید این فسانه افسر از جفت

22. بدو کرد آفرین از مهر و پس گفت:

23. «بدان، شاها حقیقت کان جوانمرد

24. که دیدست او بسی گرم و بسی سرد

25. به پیش من کنون عین الیقین است

26. که نور دیده فغفور پین است

27. هوای خدمت درگاه قیصر

28. بر آوردش ز تخت و تاج و کشور

29. نشاط پایه تخت خداوند

30. چو یاقوتش ز جای خویش بر کند»


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
* طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
شعر کامل
حافظ
* تو در جنگ آیی روم من به صلح
* خدای جهان را جهان تنگ نیست
شعر کامل
مولوی
* شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
* آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
شعر کامل
حافظ