سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 124

1. گر شبی عشق تو بر تخت دلم شاهی کند

2. صدهزاران ماه آن شب خدمت ماهی کند

3. باد لطفت گر به دارالملک انسان بروزد

4. هر یکی را بر مثال یوسف چاهی کند

5. من چه سگ باشم که در عشق تو خوش یک دم زنم

6. آدم و ابلیس یک جا چون به همراهی کند

7. هر که از تصدیق دل در خویشتن کافر شود

8. بی خلافی صورت ایمانش دلخواهی کند

9. بی خود ار در کفر و دین آید کسی محبوب نیست

10. مختصر آنست کار از روی آگاهی کند

11. خفتهٔ بیدار بنگر عاقل دیوانه بین

12. کو ز روی معرفت بی وصل الاهی کند

13. تا درین داری به جز بر عشق دارایی مکن

14. عاشق آن کار خود از آه سحرگاهی کند

15. ساحری دان مر سنایی را که او در کوی عقل

16. عشقبازی با خیال ترک خرگاهی کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کی بود برگ من آن نسرین بدن را کاین زمان
* همچو بلبل در زمستان بینوا افتاده‌ام
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* ای باد خوش که از چمن عشق می‌رسی
* بر من گذر که بوی گلستانم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* وفا خار ره است، ارنه برای آشیان ما
* به هر گلشن که باشد، مشت خاری می شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی