سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 231

1. ما عاشق همت بلندیم

2. دل در خود و در جهان چه بندیم

3. آن به که یکی قلندری وار

4. می‌گیریم ار چه دانشمندیم

5. از بهر پسر به سر بیاییم

6. وز بهر جگر جگر برندیم

7. ار هیچ شکار حاجت آید

8. خود را به دو دست ما کمندیم

9. با یک دو سه جام به که خود را

10. زنار چهار کرد بندیم

11. خود را به دو باده وارهانیم

12. چون زیر هزار گونه بندیم

13. ای یار ز چشم بد چه ترسی

14. بر آتش می چو ما سپندیم

15. چندان بخوریم می که از خود

16. آگه نشویم زان که چندیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آبنوسم در بن دریا نشینم با صدف
* خس نیم تا بر سر آیم کف بود همتای من
شعر کامل
خاقانی
* قصّۀ سوز دل پروانه را از شمع پرس
* شرح آن آتش نداند جز زبانی سوخته
شعر کامل
جامی
* صحبت ناجنس آتش رابه فریاد آورد
* آب در روغن چو باشد می کند شیون چراغ
شعر کامل
صائب تبریزی