سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 292

1. مرا عشقت بنامیزد بدانسان پرورید ای جان

2. که با یاد تو در دوزخ توانم آرمید ای جان

3. نترسم زاتشین مفرش که با عشق تو ای مهوش

4. مرا صد بار دید آتش که روی اندر کشید ای جان

5. ز عشقت شکر دارم من که لاغر کردم از وی تن

6. که دی زان لاغری دشمن مرا با تو ندید ای جان

7. نبردی دل ز کس هرگز که خود دلهای ما از تو

8. چو بویی یافت از عشقت ز شادی بر پرید ای جان

9. چو خوابست آتش هجرت که هر دیده کشید ای بت

10. چو آبست آتش عشقت که هر تن را رسید ای جان

11. دلم در چاکری عشقت کمر بستست تو گویی

12. که ایزد جز پی عشقت مرا خود نافرید ای جان

13. ازین یک نوع دلشادم که با عشق تو همزادم

14. که تا این دیده بگشادم دلم عشقت گزید ای جان

15. چو با عشق بتان زاید سنایی کی چنین گوید

16. مرا ناگاه عشق تو بر آتش خوابنید ای جان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
* قد برافراز که از سرو کنی آزادم
شعر کامل
حافظ
* می کند باد صبا هر روز پیش از آفتاب
* مصحف خلق ترا از بوی گل تفسیرها
شعر کامل
صائب تبریزی
* چنان سست است بازارم که می‌کاهد خریدارم
* جوی از قیمت من گر فروشندم به یک ارزن
شعر کامل
هاتف اصفهانی