سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 317

1. ای رخ تو بهار و گلشن من

2. همچو جانست عشق در تن من

3. راست چون زلف تو بود تاریک

4. بی رخ تو جهان روشن من

5. همچو خورشید و ماه در تابد

6. عشق تو هر شبی ز روزن من

7. دست تو طوق گردن دگری

8. عشق تو طوق گردن من

9. ماه را راه گم شود بر چرخ

10. هر شبی از خروش و شیون من

11. گر تو یک ره جمال بنمایی

12. برزند بابهشت برزن من

13. خاک پایت برم چو سرمه به کار

14. گر چه دادی به باد خرمن من

15. رنجه کن پای خویش و کوته کن

16. دست جور و بلا ز دامن من

17. رادمری کنی به در نبری

18. بنهی بار خلق بر تن من

19. چون درآیی ز در توام به زمان

20. بردمد لاله‌زار و سوسن من

21. تا سنایی ترا همی گوید

22. ای رخ تو بهار و گلشن من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر کجا ویران بود آن جا امید گنج هست
* گنج حق را می‌نجویی در دل ویران چرا
شعر کامل
مولوی
* گفتمش قد بلندت بصنوبر ماند
* گفت کاین دلشده را بین که چه کوته نظرست
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* چون به رنگ زرد من بر می خورد برگ خزان
* زعفران می مالد از خجلت به روی خویشتن
شعر کامل
صائب تبریزی