سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 353

1. ای دریغا گر رسیدی دی به من پیغام تو

2. دوش زاری کردمی در آرزوی نام تو

3. از عتاب خود کنون پرم به بر گر بهر تو

4. پر بریده به بود تا مانم اندر دام تو

5. می نبود آنرخ نصیب چشم اکنون آمدم

6. تا صدف گردد مگر گوش من از پیغام تو

7. نیست اندر تو چو یوم‌الحشر لهو و ظلم و لغو

8. همچو یوم‌الحشر بی‌انجام باد ایام تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بدین صفت که ز هر سو کشیده‌ای صف مژگان
* تو یک سوار توانی زدن به قلب سپاهی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* نمی دانند اهل غفلت انجام شراب آخر
* به آتش می رود این غافلان از راه آب آخر
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر چون شانه از هر چاک، دل راهی کند پیدا
* همان زلف سبکدستش ز سر وا می کند ما را
شعر کامل
صائب تبریزی