سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 413

1. در ره روش عشق چه میری چه اسیری

2. در مذهب عاشق چه جوانی و چه پیری

3. آنجا که گذر کرد بناگه سپه عشق

4. رخها همه زردست و جگرها همه قیری

5. آزاد کن از تیرگی خویش و غم عشق

6. تا بندهٔ خال تو بود نور اثیری

7. عالم همه بی‌رنج حقیری ز غم عشق

8. ای بی‌خبر از رنج حقیری چه حقیری

9. میری چه کند مرد که روزی به همه عمر

10. سودای بتی به که همه عمر امیری

11. آن سینه که بردی بدل دل غم عشقت

12. بی غم بود از نعمت گوینده و قیری

13. این نیمه که عشقست از آن سو همه شادیست

14. اینجا که تویی تست همه رنج و زحیری

15. سودای زبان گر چه نشاطیست به ظاهر

16. خود سود دگر دارد سودای ضمیری

17. راه و صفت عشق ز اغیار یگانه‌ست

18. نیکو نبود در ره او جفت پذیری

19. خواهی که شوی محرم غین غم معشوق

20. بیوفای فقیهی شو و بی قاف فقیری

21. تا در چمن صورت خویشی به تماشا

22. یک میوه ز شاخ چمن دوست نگیری

23. از پوست برون آی همه دوست شو ایرا

24. کانگاه همه دوست شوی هیچ نمیری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش
* می‌گویم و بعد از من گویند به دوران‌ها
شعر کامل
سعدی
* زبس از زلف او در شانه کردن مشک می ریزد
* چوپای شمع تاریک است پای سرو آزادش
شعر کامل
صائب تبریزی
* لبش ندانم و خدش چگونه وصف کنم
* که این چو دانهٔ نارست و آن چو شعلهٔ نار
شعر کامل
سعدی