سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 426

1. تو آفت عقل و جان و دینی

2. تو رشک پری و حور عینی

3. تا چشم تو روی تو نبیند

4. تو نیز چو خویشتن نبینی

5. ای در دل و جان من نشسته

6. یک جال دو جای چون نشینی

7. سروی و مهی عجایب تو

8. نه بر فلک و نه بر زمینی

9. بی روی تو عقل من نه خوبست

10. در خاتم عقل من نگینی

11. بر مهر تو دل نهاد نتوان

12. تو اسب فراق کرده زینی

13. گه یار قدیم را برانی

14. گه یار نوآمده گزینی

15. این جور و جفات نه کنونست

16. دیریست بتا که تو چنینی

17. ای بوقلمون کیش و دینم

18. گه کفر منی و گاه دینی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا خیال گریه کردم یار رفت
* این غزال از بوی خون رم می کند
شعر کامل
صائب تبریزی
* مکن حافظ از جور دوران شکایت
* چه دانی تو ای بنده کار خدایی
شعر کامل
حافظ
* دل ز قید جسم چون آزاد گردد وا شود
* چون حباب از خود کند قالب تهی دریا شود
شعر کامل
صائب تبریزی