سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 430

1. عاشق نشوی اگر توانی

2. تا در غم عاشقی نمانی

3. این عشق به اختیار نبود

4. دانم که همین قدر بدانی

5. هرگز نبری تو نام عاشق

6. تا دفتر عشق برنخوانی

7. آب رخ عاشقان نریزی

8. تا آب ز چشم خود نرانی

9. معشوقه وفای کس نجوید

10. هر چند ز دیده خون چکانی

11. اینست رضای او که اکنون

12. بر روی زمین یکی نمانی

13. بسیار جفا کشیدی آخر

14. او را به مراد او رسانی

15. اینست نصیحت سنایی

16. عاشق نشوی اگر توانی

17. اینست سخن که گفته آمد

18. گر نیست درست برمخوانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ضرورتست که عهد وفا به سر برمت
* و گر جفا به سر آید هزار چندینم
شعر کامل
سعدی
* تو بشکن جوز این تن را بکوب این مغز را درهم
* چرا اندر چراغ عشق چون روغن نمی‌آیی
شعر کامل
مولوی
* به ادب با همه سر کن که دل شاه و گدا
* در ترازوی مکافات برابر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی