سنایی_دیوانقصیده و قطعه ها (فهرست)

شمارهٔ 36

1. مرحبا بحری که آبش لذت از کوثر گرفت

2. حبذا کانی که خاکش زینت از عنبر گرفت

3. اتفاق آن دو جوهر بد که در آفاق جست

4. اصل وقتی خضر بر دو فرع اسکندر گرفت

5. جان و علم و عقل سرگردان درین فکرت مدام

6. کان چه جوهر بود کز وی عالمی گوهر گرفت

7. چتر همت تا بر عشق مطهر باز کرد

8. هر کرا سر دید بی‌سر کردو کار از سر گرفت

9. در همه بستان همت هیچ کس خاری ندید

10. عکس رخ بنمود بستانها گل احمر گرفت

11. آب آتش را نبد وصل تو چون صحبت نیافت

12. پاره‌ای زان آب بر آتش زد آتش در گرفت

13. چون قبولی دید خود را زان کرامتهای خام

14. قبله ویران کرد تا عالم همه کافر گرفت

15. هر که صاحب صدر بود از نور او روزی برند

16. صورت دیگر نمود و سیرت دیگر گرفت

17. مجرما ترسا که از فرمان عیسا سر بتافت

18. دل بدان خرم که روزی سم خر در زر گرفت

19. چون تجلی کرد بر سیمای جان سینای عشق

20. آن بت سنگین آزر سنگ در آزر گرفت

21. هر که در آباد جایی جست بی‌جایست و جاه

22. هر که در ویرانه رنجی برد گنجی بر گرفت

23. چون سنایی دید صد جا دفتر و یک دل ندید

24. رغم کاغذ از دل آزادگان دفتر گرفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مغز سران کدوی خشک اشک یلان زرشک تر
* زین دو به تیغ چون نمک پخته ابای معرکه
شعر کامل
خاقانی
* بی‌نیازی را که هم دل تفته بینی هم جگر
* شرب عزلت هم تباشیرش دهد هم ناردان
شعر کامل
خاقانی
* ندارد حاصلی سوز محبت را نهان کردن
* که عود زیر دامن از گریبان سر برون آرد
شعر کامل
صائب تبریزی