سنایی_دیوانمسمط ها (فهرست)

شمارهٔ 2 - از من جدا شد ناگهان بر من جهان شد چون قفس

1. المستغات ای ساربان چون کار من آمد به جان

2. تعجیل کم کن یک زمان در رفتن آن دلستان

3. نور دل و شمع بیان ماه کش و سرو روان

4. از من جدا شد ناگهان بر من جهان شد چون قفس

5. ای چون فلک با من به کین بی مهر و رحم و شرم و دین

6. آزار من کمتر گزین آخر مکن با من چنین

7. عالم به عیش اندر ببین تا مر ترا گردد یقین

8. کاندر همه روی زمین مسکین‌تر از من نیست کس

9. آرام جان من مبر عیشم مکن زیر و زبر

10. در زاری کارم نگر چون داری از حالم خبر

11. رحمی بکن زان پیشتر کاید جهان بر من به سر

12. بگذار تا در رهگذر با تو برآرم یک نفس

13. دایم ز حسن آن صنم چون چشم او بختم دژم

14. چون زلف او پشتم به خم دل پر ز تف رخ پر ز نم

15. اندوه بیش آرام کم پالوده صبر افزوده غم

16. از دست این چندین ستم یارب مرا فریاد رس

17. چون بست محمل بر هیون از شهر شد ناگه برون

18. من پیش او از حد برون خونابه راندم از جفون

19. کردم همه ره لاله‌گون گفتم که آن دلبر کنون

20. چون بسته بیند ره ز خون باشد که گردد باز پس

21. هر روز برخیزم همی در خلق بگریزم همی

22. با هجر بستیزم همی شوری برانگیزم همی

23. رنگی برآمیزم همی می در قدح ریزم همی

24. در باده آویزم همی کاندهگسارم باده بس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دست وفا در کمر عهد کن
* تا نشوی عهدشکن جهدکن
شعر کامل
نظامی
* از سهی سرو که در راستیش همتا نیست
* صفت قامت دلجوی شما می‌شنوم
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* نیاید نکوکار از بدرگان
* محال است دوزندگی از سگان
شعر کامل
سعدی