1. شهوت ار جانت بارّه باز کند

2. بر تو کارِ بتان دراز کند

3. گرچه از چهره عالم افروزند

4. از شره دل درند و جان دوزند

5. همه در بند کام خویشتند

6. عاشقان پیششان همه شمنند

7. از پی دردی روانها را

8. چشمشان رخنه کرده جانها را

9. ببرند آبروی دولت جم

10. زان دو زلف و دو ابروی پر خم

11. بر دو رخ زلفها گوا دارند

12. که نیند آدمی پری مارند

13. همه دیوند و ظن چنان دارند

14. که ز حورا شرف همان دارند

15. مار با گیسویند مشتی تر

16. زهر در یشک و مهره نی در سر

17. کرده از قفل زلف مرغولان

18. بهر دولی و فتنهٔ دولان

19. صدهزاران کلید با زنجیر

20. همه بر چین چو روی بدر منیر

21. جعد مقتول جان گسل باشد

22. زلف مرغول غول دل باشد

23. زین نکویان یکی ز روی عتاب

24. پشت غم را خمی دهد ز نهاب