سنایی_حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقهالباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله (فهرست)

شمارهٔ 64-حکایت

1. گفت در وقت مرگ اسکندر

2. همه را خواند کهتر و مهتر

3. گفت اینک دو دست خود بستم

4. هین بگویید چیست در دستم

5. آن یکی گفت جوهری داری

6. وان دگر گفت گوهری داری

7. آن یکی گفت نامهٔ ملکست

8. وان دگر گفت خاتم ملکست

9. گفت نی‌نی که جمله در غلطیت

10. همه راه هوس همی طلبیت

11. در زمان هر دو دست خود بگشاد

12. گفت در دست نیستم جز باد

13. سالی سیسد به یاد دارم من

14. زان همه عمر باد دارم من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حسنی که کامل افتاد ایجاد می کند عشق
* هر قطره اشک این شمع پروانه دگر شد
شعر کامل
صائب تبریزی
* لب به هر طعمه میالای که دندان شکند
* بر سر خوان فرومایه ز پالودۀ قند
شعر کامل
جامی
* شقایق بر سر هر کوه چون رخسار دلبر شد
* بنفشه بر لب هر جوی چون زلفین جانان شد
شعر کامل
امیر معزی