سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 135

1. زکوی دوست بادی بر من افتاد

2. چه بادست این که رحمتها بروباد

3. بمن آورد از آن دلبر پیامی

4. چنان شیرین که شوری در من افتاد

5. بدو گفتم اگر آنجا روی باز

6. دل غمگین ما را شادکن شاد

7. بگویش بی تو او را نیم جانیست

8. وگر در دست بودی می فرستاد

9. دل چون مومش از مهرت جدا نیست

10. چو نقش از خاتم و جوهر ز پولاد

11. وگر آن آب اینجامی نیاید

12. برو این خاک را آنجا بر ای باد

13. که یاد بی فراموشیست اینجا

14. وزآن جانب فراموشیست بی یاد

15. چو جان او دل شهری خرابست

16. ز جور هجرت ای سلطان بی داد

17. نگویم کز پری زادی ولیکن

18. بدین خوبی نباشد آدمی زاد

19. اگر چشمت بغمزه دل همی برد

20. لب لعلت ببوسه جان همی داد

21. مرا شیرینی تو کشته وتو

22. چو خسرو شادمان از مرگ فرهاد

23. بسوی کوی عشقت عاشقان را

24. ز خود رفتن رهست و بیخودی زاد

25. بیاد سیف فرغانی بسی کرد

26. دل غمگین خود را خرم آباد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گذر از دست رقیبان نتوان کرد به کویت
* مگر آن وقت که در سایه زنهار تو باشم
شعر کامل
سعدی
* چشم در صنع الهی باز کن، لب را ببند
* بهتر از خواندن بود، دیدن خط استاد را
شعر کامل
صائب تبریزی
* ما ازین هستی ده روزه به جان آمده ایم
* وای بر خضر که زندانی عمر ابدست
شعر کامل
صائب تبریزی