سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 240

1. ای دل فغان که آن بت چالاک می رود

2. ما در غمیم و یار طربناک می رود

3. خوردی شراب وصل بشادی بسی کنون

4. با زهر غم بسازکه تریاک می رود

5. چون مرغ نیم بسمل وچون صید خون چکان

6. دلهای خلق بسته بفتراک می رود

7. در شاه راه هجر چو عیار بادیه

8. زر برده مرد کشته وبی باک می رود

9. چون شبنم آب دیده من در فراق تو

10. بر گرد می نشیند ودر خاک می رود

11. چون چشم ابر دیده اختر گرفت آب

12. از دود آه من که بر افلاک می رود

13. بر روی روزگار جزو کو رونده یی

14. کو همچو آب دیده من پاک می رود

15. اوآب بود وزآتش شوق این دل حزین

16. بااو دراوفتاد وچو خاشاک می رود

17. چون دوست عزم کرد همی گوی همچو سیف

18. ای دل فغان که آن بت چالاک می رود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زلف پر چین تو مشاطه شبی شانه نکرد
* که دو صد خون به دل محرم و بیگانه نکرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* گر من از دوست بنالم نفسم صادق نیست
* خبر از دوست ندارد که ز خود با خبرست
شعر کامل
سعدی
* کوه و دریا و درختان همه در تسبیح‌اند
* نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار
شعر کامل
سعدی