سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 321

1. منم امروز دور از مشرب خویش

2. بسر پویان بسوی مطلب خویش

3. بلعلت تشنه شد آب روانم

4. رها کن تشنه را در مشرب خویش

5. تو خورشیدی و من بی نور رویت

6. چنین تا کی بروز آرم شب خویش

7. ز شوق ار بر دهانت می نهم لب

8. نه لعل تو همی بوسم لب خویش

9. چنانم متحد با تو که در تو

10. همی یابم حرارت از تب خویش

11. تو با این حسن اگرچه دین نداری

12. امام عصری اندر مذهب خویش

13. ترا از دوستی خواهم که چون جان

14. کنم پیراهنی از قالب خویش

15. مرا خود از سر غفلت خبر نیست

16. که دارم پای تو در جورب خویش

17. غم تو قوت من شد کسبم اینست

18. حلالی می خورم از مکسب خویش

19. بیاو از رقیب خود میندیش

20. فلک را نیست بیم از عقرب خویش

21. من از درد تو ای درمان دلها

22. بیارب آمدم از یارب خویش

23. بدین طالع ندانم از که نالم

24. ز ماه دوست یا از کوکب خویش

25. درین ره سیف فرغانی فروماند

26. چنین تا کی دواند مرکب خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
* همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
شعر کامل
حافظ
* بلبلان مست و مستان الست
* بر امید گل به گلزار آمدند
شعر کامل
مولوی
* برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
* که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
شعر کامل
سعدی