سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 41

1. ای گلستان حسن ترا بنده عندلیب

2. درد مراست نرگس بیمار تو طبیب

3. بازم بخوان بلطف و بنازم ز در مران

4. هرچند گل نیاز ندارد بعندلیب

5. در حال من نظر کن و از آه من بترس

6. کز عشق بهره مندم و از وصل بی نصیب

7. زنهار با غریب و گدا لطف کن که من

8. در کوی تو گدایم و در شهر تو غریب

9. در شهر با توام خبر عشق فاش شد

10. از اشکم این تواتر و از شعرم این نسیب

11. عقلم چنان برفت که امروز عاجزست

12. ز اصلاح من معلم وز ارشاد من ادیب

13. حسنت رضا نداد بسامان (کار) من

14. لیلی روا نداشت که مجنون بود لبیب

15. با روی چون نگار تو خاک رهست گل

16. با زلف مشکبار تو درد سرست طیب

17. با جز تو دوستی نبود شغل اهل دل

18. حاشا که دستکار مسیحا بود صلیب

19. این بنده از وصال تو محروم بهر چیست

20. او در طلب مجد و تویی در دعا مجیب

21. تیر دعای من بنشانه نمی رسد

22. الرمی قد تواتر والسهم لایصیب

23. من داعی توام باجابت امیدوار

24. داعیک لایرد و راجیک لایخیب

25. نبود شکیب از گل روی تو سیف را

26. تا عندلیب منبر گل را بود خطیب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فارغ ز لباس عافیت باش چو نخل
* بر خاک نشین و سربلند همه باش
شعر کامل
خاقانی
* شاه و گدا به دیده دریادلان یکی است
* پوشیده است پست و بلند زمین در آب
شعر کامل
صائب تبریزی
* می‌ خواه از آن صنم که بناگوش و زلف او
* کافور مشک پرور و مشک مسلسل است
شعر کامل
امیر معزی