سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 417

1. من از خدای جهان عمر میخوهم چندان

2. که غنچه متبسم شود گل خندان

3. هلال وارش اگر چه جمال کامل نیست

4. ولی چو مه شودش ملک حسن صد چندان

5. همی خوهم چو جهانیش آرزومندند

6. که ایزدش برساند بآرزومندان

7. بدو چگونه تواند رسید عاشق را

8. بجد اهل طلب یا بصبر خرسندان

9. ببذل زر نرسد کس بلعل دوست چنانک

10. بریسمان نشود منتظم در دندان

11. ایا بدولت آزادی از جهان گشته

12. غلام بنده درگاه تو خداوندان

13. نپرورد چو تو شیرین و گر درآمیزد

14. بشهد مادر ایام شیر فرزندان

15. غمت چگونه نگیرد حصار و قلعه دل

16. که خصم دست گشاده است و شهر دربندان

17. چو دوست سخت دل افتاد سیف فرغانی

18. برو چو مطرقه می زن سری برین سندان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو بی زعفران گشته‌ای خنده ناک
* مخور زعفران تا نگردی هلاک
شعر کامل
نظامی
* اندکی کوتاه کن زلف بلند خویشتن
* تا مبادا ناگه افتی در کمند خویشتن
شعر کامل
صائب تبریزی
* سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت
* تا چه اندیشه کند رای جهان آرایت
شعر کامل
سعدی