سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 577

1. عشق تو دردست و درمانش تویی

2. هست عاشق صورت و جانش تویی

3. آنچه در درمان نیابد دردمند

4. هست در دردی که درمانش تویی

5. سالک راه تو زاول واصلست

6. کین ره از سر تا بپایانش تویی

7. عاشقت کی گنجد اندر پیرهن

8. چون ز دامن تا گریبانش تویی

9. ما و تو این هر دو یک معنی بود

10. کآشکارش ما و پنهانش تویی

11. عاشق روی ترا در دین عشق

12. غیر تو کفرست و ایمانش تویی

13. دل بتو زنده است همچو تن بجان

14. این خضر را آب حیوانش تویی

15. خوشه خوشه کشت هستی جوبجو

16. زرع بی آبست و بارانش تویی

17. این غزل شطح است و قوالش منم

18. وین سخن حق است (و) برهانش تویی

19. منطق الطیر سخنهای مرا

20. کس نمی داند سلیمانش تویی

21. سیف فرغانی از آن بر نقد شعر

22. سکه زین سان زد که سلطانش تویی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تن اگر بیمار شد بر سر میاریدم طبیب
* ای عزیزان کار تن سهل است فکر دل کنید
شعر کامل
جامی
* شکرانه‌ای که شاه نکویان شدی به حسن
* می‌باید التفات به حال گدا کنی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* مریض عشق به کوی تو تا غبار نشد
* ز ضعف تن نتوانست کز زمین خیزد
شعر کامل
جامی