سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 67

1. گرچه از بهر کسی جان نتوان داد ز دست

2. چیست جان کز پی جانان نتوان داد ز دست

3. ای گلستان وفا خار جفا لازم تست

4. از پی خار گلستان نتوان داد ز دست

5. همچو تو دوست مرا دست بدشواری داد

6. چون بدست آمدی آسان نتوان داد ز دست

7. گرچه آن زلف پریشانی دلراست سبب

8. آن سر زلف پریشان نتوان داد ز دست

9. دی یکی گفت برو ترک غم عشق بگو

10. بچنان وسوسه ایمان نتوان داد ز دست

11. خاک کوی تو بملک دو جهان نفروشم

12. گوهر قیمتی ارزان نتوان داد ز دست

13. جای موری که مرا دست دهد بر در تو

14. بهمه ملک سلیمان نتوان داد ز دست

15. محنتت را که گدایانش چو نعمت بخورند

16. بهمه دولت سلطان نتوان داد ز دست

17. سیف فرغانی اگر چند توانگر باشی

18. بر درش جای گدایان نتوان داد ز دست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست
* ما به فلک می‌رویم عزم تماشا که راست
شعر کامل
مولوی
* مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود
* چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد
شعر کامل
حافظ
* جفا مکن که نماند جهان و هرچه دروست
* وفا و صحبت یاران مهربان ماند
شعر کامل
سعدی