شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 111

1. این طرفه بین که حضرت او با همه حجاب

2. روشن تر است نور وی از نور آفتاب

3. موج و حباب و قطره و دریا به چشم ما

4. عارف چو بنگرد بنماید به عین آب

5. بیدار شو ز خواب به بیداریش ببین

6. نقش خیال او نتوان دیدنش به خواب

7. دستش به دست آور و دامان او بگیر

8. جامی از او طلب کن و بستان ازو شراب

9. شادی روی ساقی ما جام می بنوش

10. تا همچو ما شوی ابدالمست و هم خراب

11. بگذار نور و ظلمت و بگذر ز روز و شب

12. جانان ما طلب که بُود جان و تن حجاب

13. الهام سید است که گوید به بندگان

14. ورنه چنین سخن نتوان گفت در کتاب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غم مرا دگران بیش می خورند از من
* همیشه روزی من رزق دیگران باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* آن نه شب بود در ایام لیلی هر صباح
* آسمان شب تا سحر بر حال مجنون می‌گریست
شعر کامل
هلالی جغتایی
* علم آدمیتست و جوانمردی و ادب
* ورنی ددی، به صورت انسان مصوری
شعر کامل
سعدی