شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1122

1. عاشق آن گلعذارم چون کنم

2. همچو زلفش بیقرارم چون کنم

3. مبتلای درد بی درمان شدم

4. خستهٔ زار و نزارم چون کنم

5. روز و شب مستانه می نالم به سوز

6. چارهٔ دیگر ندارم چون کنم

7. من چو مجنونم ز لیلی مانده دور

8. می ندانم در چه کارم چون کنم

9. چون کنم درمان درد بی دوا

10. دردمند و دلفگارم چون کنم

11. با غم عشقش که شادی من است

12. روزگاری می گذارم چون کنم

13. نعمت الله را همی جویم به جان

14. تا دمی با او برآرم چون کنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چشم بدت مباد، که نقل و شراب من
* آماده از دو چشم چو بادام کرده ای
شعر کامل
صائب تبریزی
* بر چمن پیرا ز آزادی نمی گردیم بار
* از دل صد پاره باشد چون صنوبر رزق ما
شعر کامل
صائب تبریزی
* بید مجنونیم برگ ما زبان خامشی است
* گل بچین از برگ ما، احوال بار ما مپرس
شعر کامل
صائب تبریزی