شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1563

1. بر سر ما اگر نهی قدمی

2. کرمی باشد و چه خوش کرمی

3. دلبرم گر جفا کند جاوید

4. نرسد بر دلم از او الَمی

5. همدمی گر دمی به دست آید

6. دو جهانش فدا کنم به دَمی

7. شادمانم به دولت غم او

8. با غم او چه غم خورد ز غمی

9. هر خیالی که نقش می بندی

10. چه بود بی وجود او عدمی

11. نپرستند بت پرستان بت

12. گر ببینند این چنین صنمی

13. سائل بزم نعمت الله شو

14. تا بیابی ز نعمتش نعمی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زان شبی که وعده کردی روز بعد
* روز و شب را می‌شمارم روز و شب
شعر کامل
مولوی
* شکل امرود تو گویی که ز شیرینی و لطف
* کوزه‌ای چند نباتست معلق بر بار
شعر کامل
سعدی
* خبرت هست که مرغان سحر می‌گویند
* آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار
شعر کامل
سعدی