شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 181

1. درد با همدرد اگر گوئی رواست

2. درد با بی درد خود گفتن خطاست

3. دردمندانیم و دُردی می خوریم

4. دردمندی همچو ما دیگر کجاست

5. دُرد دردش نوش کن گر عاشقی

6. زانکه دُرد درد او ما را دواست

7. در نظر داریم بحر بیکران

8. آبروی ما همه از عین ماست

9. عشق در دور است و ما همراه او

10. سیر ما بی ابتدا و انتهاست

11. جمله موجودیم از جود وجود

12. هرچه بود و هست نور کبریاست

13. هیچ شیئی بی نعمت الله هست نیست

14. هرچه هست و بود و باشد از خداست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پخته شو تا روز محشر ایمن از دوزخ شوی
* ورنه عود خام را در کار مجمر می کنند
شعر کامل
صائب تبریزی
* از آن اهل دل در پی هرکسند
* که باشد که روزی به مردی رسند
شعر کامل
سعدی
* دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
* سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم
شعر کامل
حافظ