شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 198

1. دیده تا نور جمالش دیده است

2. در نظر ما را چه نور دیده است

3. چشم ما روشن به نور روی اوست

4. خوش بود چشمی که نورش دیده است

5. دل هوا دارد که پیوندد به او

6. گوئیا از جان خود ببریده است

7. تا خبر یابد از آن جان عزیز

8. از همه یاران خبر پرسیده است

9. عشق مست است و حریف جان ماست

10. عقل مخمور و ما ز ما رنجیده است

11. عاشق یک روی می دانی که کیست

12. آنکه در او غیر او پیچیده است

13. نعمة الله نیک داند عاشقی

14. مدتی شد تا همین ورزیده است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر به شربت شمشیر او سری داری
* حریف ضربت آن بازوان سیمین باش
شعر کامل
فروغی بسطامی
* یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
* ترک رضای خویش کند در رضای یار
شعر کامل
سعدی
* شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
* تو برو بهر علاج دل بیمار دگر
شعر کامل
وحشی بافقی