شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 244

1. ساقی سرمست ما یاری خوش است

2. خوش حریفانیم و خماری خوش است

3. گر دوصد جان را به یک جرعه خرند

4. زود بفروشش که بازاری خوش است

5. عشقبازی کار بیکاران بود

6. کار ما می کن که این کاری خوشست

7. بر سر دار فنا بنشسته ایم

8. خوش سر داری و سرداری خوشست

9. بلبل مستیم در گلزار عشق

10. بزم عشاق است و گلزاری خوشست

11. پر بود تکرار در گفتار ما

12. تو خوشی بشنو که تکراری خوشست

13. نعمت الله مست و جام می به دست

14. باده نوشی با چنین یاری خوشست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
* هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست
شعر کامل
سعدی
* من خود این سنگ به جان می‌طلبیدم همه عمر
* کاین قفس بشکند و مرغ به پرواز آید
شعر کامل
سعدی
* شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
* تو برو بهر علاج دل بیمار دگر
شعر کامل
وحشی بافقی