شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 501

1. نسبت خرقه ام از پیر خرابات بود

2. به از این نسبت خرقه ز محالات بود

3. این چنین پیر مریدی و چنان میخانه

4. باده نوشیدن من عین عبادات بود

5. عشق می بازم و خاطر به خدا مشغول است

6. میخورم باده و جانم به مناجات بود

7. نامراد از در ما باز نگردیده کسی

8. در میخانهٔ ما قبلهٔ حاجات بود

9. زاهد ار جنت فردوس به جان می جوید

10. جنت عاشق سرمست خرابات بود

11. سخنی از دل و دلدار بجان می گویم

12. سخنم از سر صدق است و کرامات بود

13. پیر و سر حلقهٔ ما سید بزم عشق است

14. قدر هر کس به کمالات و مقالات بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شب فراق که داند که تا سحر چند است
* مگر کسی که به زندان عشق دربند است
شعر کامل
سعدی
* مردمی و رادمردی زو همی بوید بطبع
* همچنان کز کلبه عطار بوید مشک و بان
شعر کامل
فرخی سیستانی
* رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
* گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
شعر کامل
حافظ