شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 504

1. فعل عالم ظل فعل الله بود

2. این کسی داند که او آگه بود

3. مظهر افعال او باشد همه

4. خود گدائی گیر و خواهی شه بود

5. نور می یابد قمر از آفتاب

6. گر چه ظاهر نور ، نور مه بود

7. مرد دانا سر نپیچد زین سخن

8. غیر نادانی که او گمره بود

9. کی شود مایل به سلطانی مصر

10. هر که او با یوسفی در چه بود

11. خاک پایش توتیای چشم ماست

12. رند سرمستی کز آن درگه بود

13. هر چه بینی نعمت الله بود

14. نعمت الله در همه عالم یکی است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
* عشق محمد بس است و آل محمد
شعر کامل
سعدی
* در پای تو تا زلف چلیپای تو افتاد
* بس دل که از این سلسله در پای تو افتاد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* گویی که رشته های عقیقست و لاژورد
* از لاله و بنفشه همه روی مرغزار
شعر کامل
فرخی سیستانی